دنیای قشنگ نو
نویسنده:
آلدوس هاکسلی
مترجم:
سعید حمیدیان
امتیاز دهید
✔️ به عقیده اغلب منتقدان برترین اثر در زمینه داستان علمی- تخیلی (science-fiction) است چنان که رمان معروف «1984» جرج اورول را در مرتبهای پائینتر از آن ارزیابی کردهاند. وقایع این رمان در سال ۲۵۴۰ در شهر لندن میگذرد و آرمانشهری را به تصویر میکشد که در آن مهندسی ژنتیک به آفرینش انسانها با ویژگیهای از پیش تعیین شده منجر شده، نظام اخلاقی جامعه با تشکیل حکومت جهانی و از میان بردن جنگ و فقر و نابودی کامل خانواده و تولید مثل به کلی پوست انداخته و دانش روانشناسی به طرز حیرت انگیزی اعتلا یافته و تنها هدف انسان ایجاد سعادت و از میان بردن رنجهای غیر ضروریست.
قسمتی از کتاب :
ما دلمان نمیخواهد چیزی را تغییر بدهیم. هر تغییری تهدیدیست نسبت به ثبات. این دلیل دیگری است بر اینکه چرا تا این حد در استفاده از ابتکارات جدید احتیاط به خرج میدهیم. هر کشفی در زمینهی علم محض بالقوه زیر و رو کننده است! حتی علم را هم گاهی اوقات باید به چشم یک دشمن احتمالی نگاه کرد. بله، حتی علم را!...
قسمتی از کتاب :
ما دلمان نمیخواهد چیزی را تغییر بدهیم. هر تغییری تهدیدیست نسبت به ثبات. این دلیل دیگری است بر اینکه چرا تا این حد در استفاده از ابتکارات جدید احتیاط به خرج میدهیم. هر کشفی در زمینهی علم محض بالقوه زیر و رو کننده است! حتی علم را هم گاهی اوقات باید به چشم یک دشمن احتمالی نگاه کرد. بله، حتی علم را!...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دنیای قشنگ نو
- «چیز نابی خوردهای؟»
- «تمدن خوردم»
- «چی؟»
- «تمدن مسمومم کرد؛ آلوده شدم»
این گفتگوی میان برنارد و وحشی است. دو شخصیت که در دنیای قشنگ نو خلق شدهاند و هر کدام به شکلی از دایرۀ محصول صرف بودن بیرون افتادهاند و رنج تمدنی را درک میکنند که از فرط حرکت به سوی رهایی به زنجیرهایی جدید مزین شده و جهانی سراسر ناانسانی پدید آورده است و خدایی یگانه انسانها را به مثابۀ محصولات با اشتراک و یگانگی به ثباتی که آرزو داشتهاند، رسانده است. ثباتی بی آشفتگی و بی هنر و بی تفکر و بی آزادی. جامعهای با طبقاتی از انسانهای رام؛ آلفاها، بتاها، گاماها و اپسیلونها. انسانهایی تولیدشده، بردههایی راضی تحت انقیاد دولتی جهانی؛ که فقط لذت را میشناسند. از تراژدی چیزی نمیفهمند و کسی هم قادر نیست برای جمعیتی خشنود که هیچ تضادی نمیشناسند، تراژدی جدیدی خلق کند. شکسپیر فقط برای کسی قابل درک است که در مالپاییس زیسته باشد؛ همان جان وحشی که فیلمهای این جهان قشنگ نو در نظرش مزخرف است و عشق را درک میکند و از این جهان مالامال لذتطلبی متنفر است. جهانی که کهنگی را دور ریخته و همه چیز را، حتی انسان و خلقت و طبقه را از نو آفریده است اما در این جهان که ثبات و اشتراک و یگانگی حاکم است آیا انسان توانسته در مسیر پرپیچ و خم رهایی از هر چه قرنها برای خودش آفریده بود، مثل ایمان و دین و اخلاق و هنر، به خوشبختی برسد؟ آزادی کنده شده از «گذشتۀ بیانتها»ست یا در گرو بازگشت و یکی شدن دوباره با آن؟ رخوت کدام یک نشئهبرانگیزتر است؛ سوما در اتوپیای قشنگ نو یا افیونهای فکری و جسمی در جهان کهنۀ گذشته؟ خوابآموزی دنیای نو زیباتر است یا شلاق بردهداران دنیای گذشته؟ عشق و احساس و رنج انسانی والاتر است یا لذتجویی وقاع صرف؟
آلدوس هاکسلی «دنیای قشنگ نو» را برایتان ساخته و سخن را میان علم و تخیل چنان به هم بسته است که در سیاحتی غریب، آیندهای عجیب را تجربه کنید و در بازگشت از جهان او، از این که هنوز حاصل آمیزش طبیعی هستید آسودهخاطر شوید و از این که در جهانی زندگی میکنید که هنوز اخلاق و هنر در آن مایۀ مباهات است خرسند
دنیای قشنگ نو | آلدوس هاکسلی
در نهایت بگم که از دید من ۱۹۸۴ یه سروگردن بالاتره. با این توضیح که اون (۱۹۸۴) به پادآرمان شهر(کلمه ساخته خودمه!) مارکسیستها میپردازه و این یکی به پادآرمانشهر لیبرالها و به قولی ته لجن اون رو نشون میده.
همگی انسانها با تکنیکهای ژنتیکی و آموزشی لذت جویی و کاهش رنج را هدف خود قرار دادهاند، روابط جنسی بی هیچ محدودیتی تشویق میشود و کاهش روابط جنسی ضدارزش و یک رفتار ضد اجتماعی شمرده میشود. افراد با مصرف داروی مخدری به نام سوما به تعطیلات (Holiday) میروند."
"هاکسلی در سال ۱۹۵۸ در مقالهای با نام بازنگری شگفت انگیز جدید (Brave New World Revisited) به سیر وقایع اتفاقیه ۲۶ سال گذشته پرداخت و مدعی شد که تمدن بشری با سرعتی بسیار بیشتر از پیشبینیهای او در حال حرکت به سمت این دنیاست."
......................
[edit=simin]1393/10/01[/edit]
دوست گرامی ! همان طور که در توضیحات کتاب اومده ، کتاب دارای حق نشر هست تهران: انتشارات نیلوفر، ۱۳۷۸.
بنابراین فاقد لینک دریافت خواهد بود. اگر در این زمینه باز مشکلی دارید لطفا با مدیریت سایت مکاتبه فرمایید.